محمد متین خادمیمحمد متین خادمی، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

محمد متین خادمی

11 اسفند تولد بابایی

شب قبل از رفتن بابایی به تهران تولدش بود نه جشنی نه کیکی بود ولی کادو برقرار بو دو تا شلوار خریدم براش یه جین و یه پارچه ای مبارکه و بازم عکسا رو بعد میزارم    
27 اسفند 1392

خیاطی مامان جون

این روزا خیلی کار دارم. همش خیلطی خیاطی اخه میخام با پول خودم برات هدیه عیدی بگیرمو هم برا بابایی
27 اسفند 1392

وزن پایان 5 ماهگی

امروز تو رو با وزنه خودمون وزن کردم ٨ کیلو شده بودی البته با وزنه خودمون.میخام ببرم  بهداشت با وزنه اونا بکشم تا دقیق بشه 
27 اسفند 1392

عروسی

عزیزم تا الان سه تا عروسی رفته یکی تو سهماهگی .عروسی دختر عموی دختر عمه بابایی یکی ٤ ماه و ٥ روز.عروسی بیتا.عکساشو میذارم یکی هم ٥ روز مونده به پایان ٥ ماهگی.پسر پسر خاله مادر جون .پسر جمشید  
27 اسفند 1392

پیشرفت های 5 ماهگی

از بدو تولد تا الان دو تا کلمه بووو  و اغا رو خیلی واضح بیان میکنی خنده های با صدای بلند داری که ادمو به وجد میاره راحت تی وی نگاه میکنی شعر خسنی رو خیلی دوس داری و باهاش ساکت میشی شعر گنجشک لالا رو دوس داری سه بار نا الان بهت اب برنج دادیم که بالاش نیوردی اصلا دمر میشی خیلی راخت با دستات وسایل که بهت میدیم میگیری دستامونو رو لثه هات محکممیکشی ولی امیدوارم خالاها دندون در نیاری برا خودت تو تنهایی حرف میزنی پاهاتو جفت میکنی و خودتو به بالا هل میدی تو روروک میشنی وی مدت کم با ذوق دستاتو میکنی تو دهنت و میخندی بالا سرت که میام شکمتو میدی بالا یا سرتو میدی بالا که بغلت کنیم وقتی خوابیدی سرتو بالا میکنی که بلند ...
27 اسفند 1392

5 ماهگی گل پسرم

روزای پایانی سال ٩٢ مصاذف شده با ٥ ماهگی نقل نبات مامانی مصادف شده با اومدن بابایی از نمایشگاه تهران عکسای این ماهتو هم فولدر کردم عزیزم
27 اسفند 1392

دومین کلمه متین

١٢/١٢/٩٢ عروسک مامان سلام حدود دو روزی هست که دومین کلمه زندگیتو بیان میکنی: بوووووووو اونم در نبود بابایی ولی بابایی بود یه نا واضح بیان میکردی ولی از دیشب دیگه واضح بیان میکنی همه فیلما و عکساتو به صوردت ماهانه فولدر بندی کردم برات با بزرگتر که شدی ببینی
12 اسفند 1392